اختصاصی پایگاه خبری "دوراهک اینجاست"
با عرض سلام خدمت کاربران عزیز:
چند روز پیش جوابیه ای در قالب مقاله ای توسط فردی که خود را "همشرستانی" معرفی نموده بود در این پایگاه درج نمودیم. مقاله "همشرستانی "در پاسخ به اظهارات آقای احمدی بود .
اما با موضع گیری برخی از کاربران نسبت به نوشته یاد شده، آقای احمدی نیز نوشته ای در جواب به "همشرستانی " و سایر منتقدین جهت درج به پایگاه خبری "دوراهک اینجاست" ارسال نموده که توجه شما را به آن جلب می نمایم.قضاوت با شما
مطالب با ذکر منبع قابل کپی برداری می باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (اعراف 32و33)
1-ای کاش برادر عزیز همشهرستانی خود را معرفی کرده بودند چرا که آنگاه بنده می دانستم با چه کسی دارم سخن می گویم و شایسته است سیاق کلام را به کدام جهت هدایت کنم ، چرا که هرکسی زبانی دارد و با هر قوم باید به زبان خود سخن گفت و رسم ادب آن است که انسان بداند که با که سخن می گوید و چه صواب فرمود استاد شهید مرتضی مطهری : " منطقی که یک پیرزن را مومن می کند اگر در مقابل یک تحصیل کرده به کار برده شود او را گمراه می کند ." و حالا ترس از این است که اگر علمی سخن برانیم فهم سخن نشود و اگر عامیانه بگوییم عالمان خرده بگیرند . به هر حال ناچاریم به گونه ای بیان کنیم که عامی نیز فهم کند و عالمان نیز ایراد عامیانه نویسی نگیرند و به این جانب حق دهید که این کار بسی دشوار است .
2-آنچه که اینجانب نوشته بود در مقام بیان ابعاد موسیقی و سود و زیان و انواعش نبود ؛ بلکه تذکری دوستانه بود که در آن نه قصد توهین و اسائه ای بود و نه نفی تنوع طلبی انسان و نه تظاهر به ندانستن چیزی که می دانم ؛ اما شما با نوشته ی خود سبب خیری شدید که مطلب را مفصل تر و از زوایای مختلف بررسی کنیم تا شبهه و ابهام تظاهری باقی نماند .
3-قصد اینجانب بررسی جزء به جزء سخنان شما نیست ؛ اما به خدا پس از خواندن برخی قسمت ها و مغالطه های صورت گرفته نتوانستم از کنار آنها بگذرم ؛ مغالطه هایی که اگر شما را می شناختم ؛ می توانستم بگویم به عمد بوده یا از اشتباه ، هر چند حسن ظن اینچنین ایجاب می کند که آن را اشتباه بنامیم نه قصد و غرض .
4-پیشاپیش به خاطر اطاله ی کلام از خوانندگان محترم عذر خواهم و حقیقتا سعی بر آن است که تا آنجا که امکان دارد، کوتاه و مفید بیان کنیم هر چند که شکافتن بحث نیاز به گفتار یا مقاله ای مفصل دارد.
و اما اصل سخن :
برای آنکه سخن فهم شود باید ریشه ی قضیه را بشکافیم تا به جای بحث بر سر جزییات ، اصل موضوع را بررسی کنیم یعنی ببینیم که اشکال کار و تفاوت نگاه از کجاست و باید بر سر چه چیزی بحث کنیم والبته بزرگان دیگری که امثال بنده در مقابلشان قطره ای بیش نیستم قبل از ما به آن پرداخته اند ، بحث بر سر این نیست که انسان علاوه بر نیازهای جسمی ، نیازهای روحی نیز دارد که همگان به آن معترفند ؛ بحث بر سر حدو اندازه ی موسیقی نیست ؛ بحث بر سر چند ترانه بچه های دوراهک نیست ؛ که اینها همه صغرای قضیه است ؛ بحث ما بر سر کبرای قضیه است ؛ اصلا بگذارید بالاتر برویم بحث بر سر اصل هنر است ما معتقدیم که هنر اعم از صنایع مستظرفه ،خطاطی ، نقاشی ، موسییقی و ... باید در خدمت تعالی جامعه باشد ، اساسا این زبان هنر است که می تواند فکر و فرهنگ و تمدنی را همه شمول و عام کند ، زبان تفکر ثقیل است و جز با هنر نمی توان آن را در عامه ی مردم گسترش داد اما چه فرهنگی را ، چه تفکری را و چه تمدنی را باید باهنر گسترش داد ؟؛ این نقطه ی اساسی اختلاف ماست ، قرآن سترگ ترین اثر هنری عالم است که در آن از موسیقی ، قصه گویی ، بلاغت و فصاحت و هزاران هنر شناخته شده و نشده دیگر استفاده شده است ؛ اما برای چه هدفی؟ این مشکل اصلی است ! ما معتقدیم هنر وسیله ای است برای تعالی و یاد خدا ؛ هنر برای لذت بردن صرف نیست ؛ شما که ما را به یکطرفانه دیدن قضایا متهم می کنید ، منصفانه بنگرید ؛ من شما و همه ی انسان های حقیقت جو را دعوت می کنم که قضاوت کنند ؛ کدام یک از این ترانه ها و موسیقی ها انسان را به یاد خدا می اندازد ، آری ما معتقدیم که هر موسیقی که در راه تعالی و رشد انسان قرار نگیرد مصداق لغو است و قرآن خود فرموده که مومنان از لغو دوری می کنند ما معتقدیم که هر هنری اگر انسان را به یاد خدا نیاندازد لغو و بیهوده است ؛ کبرای قضیه این است ، موسیقی و هنر برای چه؟
و حالا اگر ما به موسیقی و ترانه ای افتخار کنیم که بویی از معنویت و خدا نمی دهد ؛ من از شما می پرسم آیا باید احساس خطر کرد یا نه؟
حالا به خوبی فهمیده می شود موضوع چند تا آهنگ نیست ؛ بلکه بابی است که باز می شود و انتهایش ناپیداست ؛ به خدا چقدر جای غصه خوردن دارد ، وقتی که مقایسه می کنید که کنگان باید خواننده و موسیقی دان داشته باشد و ما نداشته باشیم ؛ برادر قضیه را اشتباهی گرفته اید ملاک ما کنگان و نا کجا آباد نیست ملاک ما یاد خدا و تعالی انسان است ، اگر همه ی اهل زمین هم ترانه خوان شوند ما را چه باک که بر راه خود بایستیم و بگوییم آنجا که یاد خدا نیست لغو است همانگونه که امیر بیان وهنر فرمود:"لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلة اهله" .
در ابتدای کلام سخن از تنوع طلبی است و اینکه هر چیزی در جای خود نیکوست که سخن حقی است و پس از آن وارد موسیقی بچه ها می شوید و مغالطه اش آنجا اشکار می شود که در ذیل سخن از اذان موذن زاده می گویید ؛ آیا معتقدید که بین این و آن تفاوتی نیست؟؟!!هیهات که چقدر ترانه های امروزی فاصله دارند با اذان موذن زاده و شما خود براین قضیه واقفید . ما نمی گوییم که موسیقی ضد ارزش است ؛ ما نمی گوییم موسیقی تجسم شیطان است ما می گوییم حواسمان باشد ضد ارزش ها را در قالب موسیقی به جامعه تحویل ندهیم ما می گوییم حواسمان باشد شیطان در موسیقی ما حلول نکند که ما را فریب دهد، پس باید هوشیار بود .
اما در مورد غرب که خون دلمان از این تمدن بیش از آن است که بخواهیم در این مجال کوتاه آن را بازگوییم و اگر صلاح بدانید من آماده ام خدمت برسم و در این باره به گفتگو بنشینیم که این تمدن دروغگو ترین و ننگین ترین تمدن تاریخ است و این برای ما چون روز روشن است من شما را نمی شناسم و نمی دانم در مورد غرب چقدر می دانید اما همه ی برادران و خواهران را توصیه می کنم که بروند و غرب را درست بشناسند و اکر این چنین شد سستی و بی پایگی این تمدن بر همگان آشکار می شود .
یک عمر است که عده ای به بهانه ی اعتدال و میانه روی چشمان ما را بر روی حقایق مسلم بسته اند و اگر بخواهیم اندکی حقایق را بیان کنیم متهم به تندروی میشویم ؛ بخدا تندروی دوری از اسلام است نه بیان حقایق با زبانی علمی و منطقی و اما برادرم ما دربرابر هیچ فسادی سکوت نکرده ایم و اگر اندکی به سابقه مان نگاه کنی ؛ آشنا و غریبه و دوست و دشمن موضع ما را در برابر همه ی فسادها هر کجا که باشد می دانند و معترفند.
در آخر دوباره به علت طولانی شدن مطلب عذر می خواهم و باز عذرخواهم به این علت که نتواستم و حقیقتا نمی شد در این چند خط آنچه را که می خواستم به طور شفاف بیان کنم . این وسع حقیر بود و همه ی عزیزان را به تقوا و انصاف توصیه می کنم.
والعاقب? للمتقین
حسین احمدی
دانشجوی دوره کارشناسی ارشد معارف اسلامی و حقوق
موضوع مطلب :