دوراهک
ای دوراهک ای ده پر افتخار سرزمینت سبز چون فصل بهار
از ملول و صیفی و تنگ جونگ حر حر و اعنا تمامی سبزه زار
پیر ساریزه برو تا پشت پر بی بسو، آن آب سرد و خوشگوار
گندمت چون زر و خرمایت عسل دانه های جو چو در شاهوار
مردمت غرق صمیمیت و مهر شیشه نامت همیشه بی غبار
دامن سبز زمینت پر گهر هدیه ات در کیسه هر بازیار
خاک گرمت می فشارم مشت مشت گوجه ات در سطح کشور بار بار
پیرمردانت یکایک پارسا نوجوانانت دمادم هوشیار
توده ای از توده هایت بی نصیب دشمن دین از وقارت بی قرار
از نفاق و کینه چون آیینه پاک در اصول دین و مذهب پایدار
حاضر در صحنه اهلت ایل ایل عازم میدان جنگ از هر تبار
عده ای آزاده و جانباز را کرده ای در راه دین حق نثار
خفته در دامان خاک پاک تو چارده لاله مدال افتخار
حیف با این وصف دور افتاده ای از نگاه دولت مردم شعار
چشمه ات خشکید وباغت خشک شد گله آهویت رمید از کوهسار
آسیاب آبی ات بی آب ماند حرحر اینک نیست دیگر آبشار
نوجوانان در تب افسردگی پیرها خفتند یک یک در مزار
مخزن گازی ولیکن ای دریغ سوت و کور و بی چراغی ای هوار
در جوارت جم زمین نفت خیز از جنوبت گاز مشعل ها هزار
من نگویم هست دستت بی نمک من نگویم نیست آهت بی شرار
شاید از ما هست بر ما آنچه هست نیست با ما از چه پس توفیق یار
تا بیاید مرد سبز اندیشه ای تا دهد پایان درد انتظار
موضوع مطلب :